تبسم، لبخند زدن
504
عربی
ebtesam
اِبتسام
/ebtesām/
ابتسام
تبسم، لبخند زدن
معنی ابتسام در لغت نامه دهخدا:نرم خندیدن، دندان سپید کردن، لبخند، لب خنده زدن، تبسم، شکرخند، شکرخنده.معنی ابتسام در فرهنگ معین:۱. لبخند زدن، تبسم کردن . ۲. شکرخند، لبخنده.معنی ابتسام در فرهنگ فارسی عمید:۱. لبخند زدن، تبسم کردن ۲. شکفتن.معنی ابتسام در فرهنگ فارسی:تبسم کردن، لبخندزدن، شکفتن۱. ( مصدر ) لبخند زدن، شکر خنده زدن، تبسم کردن، نرم خندیدن ۲. ( اسم ) لب خنده، شکر خنده، شکر خند، تبسم.
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربرد
طراحی سایت توسط ایپک
طراحی سایت توسط ایپک
براحتی جستجو کنید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.